زیاد برامون پیش اومده زمانی که بخوایم یه کودک رو به سمت خودمون بکشیم چیزی رو که اون طفل علاقه داره به دستمون می گیریم تا اون کودک به عشق اون وسیله به سمت ما بیاد!
زمانی که اون کودک به سمت ما کشیده میشه و اون وسیله رو از ما می گیره پس از چند لحظه اون رو رها می کنه و میره و ما دوباره می گردیم تا یه چیز دیگه ای که بتونه نظر اون کودک رو به خودش جلب کنه پیدا کنیم و دوباره بچه رو به سمت خودمون بکشیم!
اگر دیدمون رو فراتر ببریم و یه نگاهی به خودمون بیاندازیم متوجه می شیم که رابطه دنیا و ما هم دقیفا به همین شکله!
هر روز یه چیز جدید تو این دنیای وانفسا پیدا می شه که توجه ما رو به خودش جلب می کنه و ما رو به سمت خودش می کشونه،زمانی که با کلی زجر و زحمت و بدو بدو و کار و تلاش شبانه روزی خودمون رو بهش می رسونیم ،خوشحال می شیم و چند صباحی از داشتنش احساس لذت بهمون دست میده،اما پس از مدتی دوباره یه چیز جدید نظرمون رو جلب میکنه و داستان زندگی دنیایی ما به همین صورت ادامه پیدا می کنه ، که اگه کمی دقت کنیم این راه یه خورده پوچ و تو خالیه، در واقع: این ره که تو میروی به ترکستان است!
واقعیت هم اینه که هدف خلقت ما این نبوده، خداوند متعال در قرآن مجید می فرمایند:"و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون"(سوره الذاریات-آیه 56)
هدف از خلقت ما انسانها را ،آفریننده ما ،بندگی اش قرار داده
حالا این وسط اگر ما بنده دنیای فانی بشیم و خدا رو بندگی نکنیم،چی میشه؟!
دقیقا می شه یه موجود پست و ذلیل که باید هر چی دنیا می گه گوش کنه و خودش رو اسیر دنیا کنه ،آخر سر هم نه از خودش راضی هست نه خدا ازش راضیه!
در واقع تو این چشمک هایی که دنیا بهش زده کالای گرانبهای عمرش رو ازش گرفته، در مقابل هم نامردی نکرده و به آدم حرص و طمع بیشتر داده، تا اون هم تو دنیا به خیال خودش لذت ببره!
و چه خیال پوچیست این خیال،که به "توهم " شبیه تر است!
مواظب باشیم به جای اینکه به این گول هایی که دنیا میزنه فریفته شیم،بریم دنبال حقیقت و اون هم جز با پیروی از خدا و راهنماهایی که فرستاده میسر نیست،چون این راه، خودرأیی نمی شناشسه، که اگه می شناخت الان جای شیطان ،اینجا نبود!
اگر بخوایم مثل یه بچه بمونیم که هی سرش رو با چیزای مختلف شیره میمالن،راهش دنیاست،اما اگه بخوایم رشد کنیم و بزرگ بشیم، راهش فقط خدا و اهل بیتند و بس!
و ما مختاریم در این انتخاب مهم و حیاتی!